theme


ن : حميد

آشنایی با خلفای راشدين

اهل سنت بعد از رحلت پیامبر خدا ؛ پیرو خلفای راشدین شدند که چهار نفرند. جدا از هرگونه قضاوت و سخني در اين باره ، تاريخ زندگاني اين چهار تن و نحوه اسلام آوردن هر يك را از متون معتبر تاريخي می نگریم :


خليفه اول :

ابوبكر قبل از بعثت پيامبر در ميان مشركين مكه مي زيست و نام اصلی او عبدالله بن عثمان تیمی است.

اسلام آوردن ابوبکر سالها پس از بعثت نبوی رخ داده است و محمدبن‌سعد از پدر خود نقل مى‌كند كه پيش‌از ابوبكر، گروهى (بيش از پنجاه نفر) مسلمان شده بودند.( تاريخ طبرى، ج‌1، ص‌54) يعني ابوبکر دقیقا بعد از واقعه معراج پيامبر که یک سال ونیم قبل از هجرت بوده بنا به روایت واقدی اسلام آورده است.

وقتی پیامبر اكرم از طریق وحي از توطئه قتل خویش آگاه شد و تصمیم به هجرت از مکه به مدینه گرفت ، علي را در خانه به جاي خود قرار داد و سفارش خانواده اش را به او نمود و مامورش ساخت امانت هايي كه از مردم مكه پيش او باقی مانده بود را به صاحبانش باز گرداند و سپس خود مخفيانه عازم مدينه شد که در ابتدای راه به ابوبکر برخورد و ابوبكر به همراه او از مکه خارج شد.

در پی تعقیب كفار قريش، پيامبر و همراهش به غاري پناه بردند . ابوبکر ترسیده بود اما پیامبر وی را آرام کرد. ( آیه 40 سوره توبه اشاره دارد به وحشت ابوبكر و توصیه پیامبر به او براي نترسيدن و آرام شدن) با اينحال اهل سنت برای همراهی ابوبکر با پیامبر در هجرت به مدینه ، به ویژه همراهی در غار ثور، اهمیت بسیار قائل هستند.

در سیره ی حلبیه ج 1 ص 273 می خوانیم که تسمیه ابوبکر به لقب «صدیق» بعد از معراج رخ داده آنجا که مردم جریان معراج را تکذیب کرده و ابوبکر، پیامبر را تصدیق می کند. اما همان کسی كه ملقب به صديق گرديده بود در اواخر عمر پيامبر ، هنگاميكه رسول خدا اسامة بن زید را امیر و فرمانده لشكريان اسلام قرار داد از دستور پيامبر خدا سرپيچي كرد و در نهايت، پيامبر به او فرمود : " نمی دانم پس از من چه خواهی کرد " تا آنجا که ابوبکر را به گریه وا داشت ".( موطا امام مالک ج1 ص307 –مغازی واقدی ص310 )

ابوبكر در هنگام وفات پيامبر حدود ۶۵ سال داشت و بعد از پيامبر در جریان سقیفه به خلافت رسید اما تنها دو سال و سه ماه خلافت كرد تا اينكه دچار تب شد و ۱۵ روز بيماري او طول كشيد و اندكي قبل از مرگ ، عمر را به جانشيني خود منصوب كرد.


خلیفه دوم :

عمر بن خطاب نيز كه از سران قريش به شمار مي‌آمد در سال ۱۰ عام الفیل به دنیا آمد و در میان مشرکین به سرسختی و تندخویی شهرت داشت. طبق شهادت بزرگان اهل سنت ، او از كساني بود كه در برابر دين اسلام و پيامبر خدا مقاومت شديدي مي‌كرد و هر كسي را كه مسلمان مي‌شد مورد آزار و شكنجه قرار مي داد تا آن جا كه بسياري از مشركين از ترس وي اسلام نمي‌آوردند و يا اسلام خود را مخفي مي‌كردند و اگر اسلام آنان علني مي شد توسط عمر بن خطاب شكنجه مي‌شدند.

(تاريخ الإسلام ، ذهبي ، ج1 ،‌ ص181 و الكامل في التاريخ ، ج2 ،‌ ص 84 و البداية والنهاية ، ابن كثير ، ج 3 ، ص 100 و المستدرك ، الحاكم النيسابوري ، ج 4 ، ص 58 – 59 و السيرة النبوية ، ابن كثير ، ج 2 ، ص 32 – 33 و سيرة النبي (ص ) ، ابن هشام الحميري ، ج 1 ، ص 229و...)

اما در مورد نحوه اسلام آوردن عمر ، بسياري از علماي اهل سنت و از جمله ذهبي در تاريخ الاسلام ، محمد بن سعد در الطبقات الكبري و ابن عساكر در تاريخ دمشق اين گونه نقل كرده‌اند:

از انس بن مالک روايت شده است که عمر در حاليکه شمشير به دست داشت از خانه بيرون آمد ؛ پس شخصي از بني زهره او را ديد وگفت : اي عمر، قصد کجا داري؟ پاسخ داد : مي خواهم محمد را بکشم !! گفت : اگر محمد را بکشي ، چگونه از بني هاشم و بني زهره در امان خواهي بود؟ عمر پاسخ داد : به گمانم که تو نيز دست از دين خود برداشته اي ( و مسلمان شده اي ) ؟ آن شخص گفت : آيا مي خواهي تو را بر چيزي شگفت راهنمايي کنم ؟ داماد تو و خواهرت نيز از دين خويش(بت پرستی) بيرون شده اند !!!

عمر با شنیدن این حرف چنان غضبناک گردید که یکسره به خانه خواهرش رفت اتفاقا یکی از مسلمانان به نام خباب نيز آنجا بود و وقتي که آمدن عمر را احساس کرد در خانه پنهان شد. عمر بر شوهرخواهر تازه مسلمان خویش جهيده و او را لگد کوب نمود ، پس خواهرش آمد تا از شوهرش دفاع کند اما عمر چنان با دست بر صورت او کوبيد که صورت او خونين شد ؛ پس خواهرش در حال عصبانيت گفت: اگر حق در غير دين تو باشد پس من شهادت مي دهم که خدايي جز خداي يگانه نيست و محمد بنده و فرستاده اوست. پس عمر گفت : کتابي را که در نزد شماست به من بدهيد – عمر خواندن مي دانست – بالاخره کتاب را گرفته و خواند : طه ؛ تا به اين جا رسيد که « انني انا الله لا اله الا انا فاعبدني وأقم الصلاة لذکري »

کم کم آیات الهی او را تحت تاثیر قرار داد تا اینکه عمر گفت : من را به نزد محمد ببريد ؛ وقتي که خباب، کلام عمر را شنيد از مخفیگاه بیرون آمد و گفت : بشارت بادت اي عمر ..

پس به خانه رسول خدا رفتند و حمزه و طلحه و عده اي نيز درب خانه حضرت بودند. پس حمزه گفت : اين شخص عمر است که اگر خدا در مورد او خير مقدر کرده باشد مسلمان مي شود و اگر غير اين را اراده کرده باشد کشتن او براي ما آسان است. رسول خدا نيز در خانه بودند در حاليکه به ايشان وحي صورت مي گرفت. پس از خانه بيرون آمدند و به کنار عمر رسيدند ، او دست به کمربند و محل بستن شمشير برد ؛ پس حضرت فرمودند: اي عمر نمي خواهي بس کني ؟ تا اينکه خداوند همان ذلتي را که بر وليد بن مغيره وارد کرد ، بر تو نيز فرود آورد ؟ پس عمر گفت : شهادت مي دهم که خدايي جز خداي يگانه نيست و اينکه تو بنده و فرستاده خدايي .

(تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 1 ، ص 174 – 175 و تاريخ المدينة ، ابن شبة النميري ، ج 2 ، ص 657 – 659 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 44 ، ص 34 – 35 و الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد ، ج 3 ، ص 267 – 269 و... )

این واقعه در سال ششم بعثت روی داده است. مورخان خلیفه دوم را مردی بلندقد، سرخ‌رو و تندخو توصیف کرده‌اند که در مواردی حتی به رسول خدا نیز اعتراض می‌نموده است؛ از جمله در واقعه صلح حدیبیه و متعه حج و . . .

هنگام رحلت خاتم الانبیا، عمر مانع نوشتن وصیت‌نامه شد و گفت:« تب بر رسول خدا چیره شده و هذیان می‌گوید!» از این رو، مایه حسرت بسیاری از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شد که چرا او مسلمانان را از آن وصیت مهم محروم ساخت.

بلافاصله بعد از رحلت رسول خدا هم در سقیفه بنی ساعده حاضر شد و بیشترین نقش را در برگزیده شدن یار دیرینش ابوبکر و بیعت مردم با او ایفا کرد. ابوبکر نیز در لحظات آخر عمرش ، این قضیه را تلافی کرده وصیت نمود عمر پس از وی خلیفه شود. از این رو عمر در سال 13 هجری، پس از مرگ ابوبکر، به خلافت دست یافت و نخستین کسی بود که لقب «امیرالمومنین» را برای خود برگزید. او معاوية ابن ابي سفيان را در طي شش سال آخر خلافتش در سمت حاكم شام منصوب كرد. خلافت عمر ۱۰ سال و شش ماه طول کشید تا اینکه سرانجام به دست ابولؤ لؤ كه نامش فیروز و غلام مغیره بن شعبه بود، چند ضربه خنجر خورد كه منجر به مرگ او شد.


خلیفه سوم :

عثمان بن عفان در شمار مسلمانانی است که در همان سالهای نخست بعثت از بت پرستی دست کشید و مسلمان شد. وی از بنی امیه بود و در شمار مهاجران به حبشه بود اما به زودی به مکه بازگشت و به مدینه مهاجرت کرد. عثمان به دلیل بیماری همسرش در جنگ بدر حاضر نشد و در جنگ احد نیز به گفته جمیع مورخان در شمار فراریان بود .

هنگامیکه خلیفه دوم دربستر مرگ بود، شش تن از مهاجران را برگزید تا جانشین او از میان آنها برگزیده شود . این شش تن عبارت بودند ازعلی ، عثمان ، طلحه ، زبیر ، سعد بن ابی و قاص و عبدالرحمن بن عوف. عمر دستور داد این شش نفر با هم مشورت کنند و در مدت سه روز خلیفه بعدی را از میان خود تعیین کنند والا همه آنها کشته شوند . سپس اينگونه مقرر كرد كه اگر آرا مساوي بود راي عبدالرحمن بن عوف تعيين كننده است. جالب اينكه عبدالرحمن بن عوف شوهر خواهر عثمان بود و با عثمان عقد اخوت هم داشت و طبق پيش بيني خليفه دوم آرا مساوي شد و عبدالرحمن بن عوف هم جانب عثمان را گرفت و او خليفه شد.

(أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينوري (276)، الإمامة و السياسة المعروف بتاريخ الخلفاء، تحقيق علي شيري، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1410/1990.، ج1 ،ص43 ؛ أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى (م 279) ، جمل من انساب الأشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر، ط الأولى، 1417، ج5 ، ص 507و508 ؛ عبد الرحمن بن محمد بن خلدون (م 808) ،ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر، تحقيق خليل شحادة، بيروت، دار الفكر، ط الثانية، 1408 ،ج2 ،ص569 ؛ أبو جعفر محمد بن جرير الطبري (م 310)، تاريخ الأمم و الملوك ، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، 1387/1967 ، ج4 ، ص229-2- بلاذری ، انساب الاشراف ،ج5 ،ص507)

عثمان پس از انتخاب شدن به مقام خلافت اسلامي، دست بني اميه را كه در دشمني با رسول خدا و مسلمانان، سابقه ديرينه داشتند، در مناصب مهم و پست هاي كليدي باز گذاشت و افرادي از بني اميه را به خاطر نسبت فاميلي به مقام حكومت و فرماندهي گمارد و آنان نيز شيوه چپاول گري و ستم كاري در پيش گرفته و موجبات نا خرسندي مردم را فراهم كردند. جالب آنکه هرگاه مسلمانان دلسوز از خلاف كاري هاي عاملان عثمان به وي شكايت مي بردند، خودشان مورد بازخواست و آزار و اذيت قرار مي گرفتند و حتي برخي از صحابه معروف پيامبر مانند ابوذر غفاري و عمار ياسر در اين باره متحمل آزار ها و اذيت هاي فراوان روحي و جسمي شدند.

تا اینکه سرانجام عده ای از مردم مصر و كوفه به عنوان اعتراض نزد عثمان آمدند و پس از مدتی گروه بیشتری از مصریان که شمار آنها را بین چهارصد تا هفتصد نفر گفته اند به مدینه آمدند و درخواستهای خود را مطرح کردند. عثمان تعهد کرد که به درخواستهای آنان توجه کند اما هنگامی که مصریان به شهر خود باز می گشتند عثمان توطئه ای چید و به عامل خود در مصر فرمان قتل ایشان را داد اما قاصد عثمان به دست مصریان افتاد و ماجرا لو رفت. این عده که از جریان آگاهی یافتند، خشمگین به مدینه بازگشتند. خبر به کوفیان نیز رسید. از آنجا هم دویست نفر و از بصره صدنفر به مدینه آمدند و عثمان را در محاصره گرفتند و ابتدا از او خواستند تا از حکومت کناره گیری کند اما عثمان زیربار نرفت، تلاش های علی که میانجی صلح بود نیز راه به جایی نبرد.

عثمان چهل و نه روز در محاصره مخالفان بود تا اینکه بالاخره به خانه اش ریختند و او را کشتند و جنازه او تا سه روز روى زمين بود. واقدی و غیر او روایت کرده اند که اهل مدینه نمی گذاشتند کسی بر بدن عثمان نماز گذارد یا او را دفن کند و در شب سوم که مروان با دو نفر دیگر خواست او را دفن کند، مردم بر ایشان سنگ انداختند. وقتی دیدند که در گورستان مسلمانان نمی توانند او را دفن کنند در خارج از بقیع و در در محلی به نام حش کوکب که گورستان یهودیان بود دفن کردند. چون معاویه به خلافت رسید دستور داد تا دیوار حش کوکب را خراب و بدینوسیله گور عثمان به گورستان مسلمانان در بقیع متصل گردید.


خليفه چهارم :

علی بن ابی‌طالب در ۱۳ رجب سال ۲۴ پیش از هجرت در داخل کعبه به دنیا آمد. پدرش ابوطالب عموی پیامبر و مادرش فاطمه بنت اسد بود. زمانی که مادرش درد زایمان گرفت به سمت مسجد الحرام رفت و به دیوار خانه کعبه تکیه داد و گفت:“بارالها من به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل می شود و به جدم ابراهیم سازنده خانه کعبه ایمان کامل دارم. به پاس احترام این خانه مقدس و کودکی که در رحم دارم تولد این کودک را بر من آسان بفرما.” لحظاتی بعد دیوار جنوب شرقی کعبه در مقابل عباس بن عبدالمطلب و یزید بن تعف شکاف برداشت و فاطمه بنت اسد وارد خانه خدا شد و دیوار بسته شد. فاطمه سه روز در خانه کعبه بود و در آنجا نوزاد خود را به دنیا آورد و همان دیوار نیز مجدد شکافته شد و فاطمه از آنجا خارج شد و طبق پیامی که از غیب شنیده بود نام نوزاد را “علی” گذاشت.

علی تا سه سالگی نزد پدر و مادرش بود تا اینکه خشکسالی عجیبی در مکه شروع شد و با توجه به اینکه ابوطالب با داشتن چند فرزند با هزینه های سنگین روبه رو شده بود، حضرت محمد(ص) با مشورت عموی خود عباس توافق کردند که هر کدام یکی از فرزندان ابوطالب را پیش خود بزرگ کنند تا زندگی خانواده ابوطالب آسانتر شود. بر همین اساس عباس جعفر را و پیامبرهم علی را به خانه خود برد و اینگونه بود که علی در خانه پیامبر بزرگ شد تا اینکه حضرت محمد(ص) به پیامبری مبعوث شد و علی اولین نفر از بین مردان است که به ایشان ایمان آورد و مسلمان شد در حالیکه نوجوانی بیش نبود و تا قبل از آن هم هرگز بتی را نپرستیده بود.

پس از سه سال دعوت مخفیانه پیامبر به اسلام، ایشان اقوام و نزدیکان خود را به ضیافتی دعوت کرد و در آن مجلس، خویشان خود را به دین اسلام دعوت نمود و از ایشان سه بار سوال کرد: “آیا کسی هست که مرا یاری کند و وصی و جانشین من باشد ؟” و در هر سه مرتبه تنها علی دست خود را بلند کرد و در پایان از جای خود برخاست و گفت: ” ای پیامبر خدا! من تو را در این راه یاری می‌کنم.” پس پیامبر رو به خویشان و نزدیکان خود نمود و فرمود: “ای خویشاوندان و بستگان من! بدانید که علی برادر و وصی و خلیفه پس از من در میان شماست”.

پس از هجرت مسلمانان از مکه به مدینه؛ پیامبر با علی بن ابیطالب عقد اخوت خواند و دخترش فاطمه را به عقد او درآورد همچنین پیامبر در بازگشت از حجه الوداع در محل غدیرخم خطبه ای خواند و عبارت «هر که من ولی او هستم، این علی ولی اوست.» را به زبان آورد؛ که بعدها مقصود این عبارت مورد اختلاف شیعه و سنی قرار گرفت. شیعیان براین اساس معتقد به نصب امامت در خصوص علی شدند و اهل سنت آن را به معنای دوستی و محبت علی تفسیر کردند که البته بعد از ماجرای سقیفه همین دوستی هم تا مدتها به بغض و دشمنی بدل گشته بود.

بعد از ماجرای سقیفه و خلافت ابوبکر ،جمعی از صحابه و علی بن ابی‌طالب از بیعت با ابوبکر سرباز زدند؛ ولی سرانجام پس از شش ماه کشمکش بالاخره علی را وادار کردند تا با ابوبکر بیعت کند. علی در دوران خلافت سه خلیفهٔ اول در جنگ‌ها شرکت نمی‌کرد و فعالیت سیاسی نداشت. البته هر گاه خلفای سه گانه می‌خواستند او در امور دینی، قضایی و سیاسی به آنها مشورت می‌داد. تا اینکه پس از کشته شدن عثمان، مردم مقابل خانه علی اجتماع کردند و با او به عنوان چهارمین خلیفهٔ مسلمانان بیعت کردند. در دوران خلافت علی بن ابیطالب، مخالفان او در جنگهای جمل و صفین و نهروان در برابر او لشکر کشیدند و سرانجام در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان در محراب مسجد کوفه به دست یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی ضربت خورد و دو شب بعد به شهادت رسید.


برخي منابع تاريخي براي مطالعه دقيق تر :

- مروج الذهب ج ۲، ص ۲۷۶
۲- تاریخ ابن اثیر ج۲،ص۵۷ .
۳- المستدرک ج۳،ص۱۳۶.
۴- همان
۵- سیره حلبی ج۱،ص ۷۶ .
۶- البدایه والنهایه ج۳، ص۲۸ ، تاریخ طبری ج۱،ص۶۰ .
۷- مجمع الزوائد ج۱، ص۷۶.
۸- الشعراء آیه ۲۱۴ .
۹- مروج الذهب ج۲،ص۲۷۶ .
۱۰- شرح نهج البلاغه ج۱۳،ص۲۲۴ .
۱۱- الببدایه والنهایه ج۳،ص۲۹-۳۰ .
۱۲- همان ج۸،ص۷۳ .
۱۳- عبقریه عمر عباس عقاد : ص۳۲
۱۴- طبقات بن سعد ج۳ ،ص۱۹۱ .
۱۵- قبیله ای از بنی کعب می باشد.
۱۶- سیره ابن هشام ج۱ ، ص۲۱۱ ، سیره حلبی ج۱، ص۳۰۰ .
۱۷- سیره ابن دحلان ج ۱ ، ص۳۷۱ .



:: موضوعات مرتبط: ناگفته های تاریخی