theme


ن : حميد

پایی که جا ماند

اوایل سال 1391 کتاب جالبی را مطالعه کردم با عنوان:

" پايي كه جا ماند"

خاطرات تكان دهنده يك نوجوان ۱۶ساله که بعد از خوردن گلوله

در شرایط بسیار سختی به اسارت دشمن درآمده بود...

در مقدمه این كتاب آمده بود:

این کتاب را به «ولید فرحان» خشن‌ترین گروهبان بعث عراق تقدیم

می‌کنم! شاید هنوز هم زنده باشد، مردی که مرا سال‌ها در همسایگی

حرم مطهر جدم شکنجه کرد، مردی که هر وقت اذیتم می‌کرد، نگهبان

شیعه عراقی، علی جارالله در گوشه‌ای می‌نگریست و می‌گریست

شاید اکنون فرحان شرمنده باشد

با عشق فراوان این کتاب را به او تقدیم می‌کنم،

به خاطر آن همه زیبایی که با اعمالش آفرید و آنچه بر من گذشت جز

زیبایی نبود: ما رايت الا جميلا


با خواندن این کتاب زیبا بود که دانستم هرگز نمی توانم خودم را با

یک بسیجی قهرمان و صبور و مقاوم همچو سید ناصر حسینی پور

مقایسه كنم:

اينكه در سخت ترين شرايط در گرماي ۵۰ درجه جنوب و در محاصره

دشمن بعثي هر دو پايت گلوله بخورد و ساق پاي راستت قلم بشود

و از مچ آويزان و موقعی که اسير هم می شوي به جاي درمان، دو روز

در همان شرايط سخت در خط مقدم مورد ضرب و شتم واقع شوي واقعا

ديوانه كننده است.

هرگز نمي توانم لحظه اي را كه سرگرد بي رحم عراقي با اسلحه خود

دو گلوله ديگر به پاهايت زده تا زجر بيشتري بكشي را تصور كنم.

لحظات انتقال دردناك تو به پشت جبهه و اردوگاه الرشيد و جا دادن

مجروحين در توالتهاي كثيف غير قابل تحمل است.

دو هفته تحمل درد طاقت فرسا و عفونت وكرم گرفتن بدنت غير قابل

تصور است. بي جهت نيست كه بعد از ۱۶ روز وقتي در بيمارستان

نظامي در پاركينگ ماشين هايشان با شلنگ آب سعي در شستن تو

و زخم ها و عفونت هاي بدنت داشته اند حس خوبي داشته اي.

ياد غربت جدت امام موسي كاظم(ع) و شكنجه هاي ایشان در زندان

هارون الرشيد هم نکته جالب دیگر این کتاب بود...

رهبر معظم انقلاب اسلامی بعد از خواندن کتاب اینطور مرقوم فرمودند:

بسمه تعالی
تاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیده‌ام که صحنه‌های اسارت

مردان ما در چنگال نامردمان بعثی عراق را، آن چنان که در این کتاب است

به تصویر کشیده باشد. این یک روایت استثنایی از حوادث تکان دهنده‌ای

است که از سویی صبر و پایداری و عظمت روحی جوانمردان ما را،

و از سویی دیگر پستی و خباثت و قساوت نظامیان و گماشتگان صدام را،

جزء به جزء و کلمه به کلمه در برابر چشم و دل خواننده می‌گذارد و او را

مبهوت می‌کند. احساس خواننده از یک سو شگفتی و تحسین و احساس

عزت است، و از سویی دیگر: غم و خشم و نفرت.



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس