

«اگر حادثه رحلت من به وقوع پیوست، جانشین من حسین
بن روح نوبختی است. من مأمور شده ام او را به جای خود
تعیین كنم؛ پس شما هم به او مراجعه كنید و در كارهای خود
به او اعتماد نمایید.»
زمانی كه محمد بن عثمان این جمله را گفت حضار همه متعجب بودند،
چرا كه هیچ كدام حتی فكر نمی كردند كه از میان این همه یار نزدیك
حسین بن روح-یك ایرانی تبار-برای این مقام برگزیده شود.
ولی در واقع همین غیر منتظره بودن در اذهان یكی از مهمترین
دلایل انتصاب او بود چرا كه اگر افراد دیگری غیر از ایشان، به نیابت
منصوب می گشت، ممكن بود دشمنان و بعضی از ناآگاهان تصور كنند
كه این انتخاب، به خاطر روابط نزدیك محمد بن عثمان با آن فرد است و
نتیجه بگیرند كه نظر شخصی محمدبن عثمان است، نه نظر امام
زمان(عج). چون آگاهان و روشنفكران اجتماعی آن زمان، واگذاری به
ایشان را بعید می دانستند، ایجاد چنین شبهه ای برطرف شد و معلوم
شد كه انتخاب او به اذن و رضایت امام زمان(عج) صورت پذیرفته است.
از ابو سهل نوبختی سۆال كردند: « چطور شد كه امر نیابت به
ابوالقاسم روح نوبختی واگذار گردید، ولی به تو واگذار نشد؟
پاسخ داد: آنان- ائمه علیهم السلام- بهتر از هر كس می دانند چه
كسی را به این مقام برگزینند. من آدمی هستم كه با دشمنان رفت
و آمد دارم و با ایشان مناظره می كنم. اگر آنچه ابوالقاسم(ابن روح)
درباره امام می داند، می دانستم، شاید در بحث هایم با دشمنان و
جدال با آنها می كوشیدم تا دلایل بنیادینی را بر وجود امام ارائه
دهم و در نتیجه محل اقامت او را آشكار سازم. اما اگر ابوالقاسم
امام را در زیر جامه خود پنهان داشته باشد، بدنش را با قیچی
قطعه قطعه كنند تا او را نشان دهد، هرگز چنین نخواهد كرد.»
از این حدیث اراده او در مخفی كردن مسائل مربوط به امام غایب(عج) و
درجه ایمان او در مقابل شكنجه دشمن و استقامت او در برابر مصائب
و ناملایمات روشن می گردد كه این یكی از عوامل انتخاب ایشان بشمار
می رود.
اولین توقیع از ناحیه مقدسه (اولین نامه از طرف امام زمان) در مورد او
در ششم ماه شوال سال 305 هجری رسیده بود به این مضمون:
« ما او را می شناسیم. خداوند خوبی ها و رضای خود را به او
بشناساند و او را با توفیقات خود سعادتمند گرداند. از نامه او
اطلاع یافتیم و به وثوق او اطمینان داریم. او در نزد ما جایگاهی
دارد كه او را مسرور می گرداند. خداوند احسان و نیكی خود را
درباره او افزون كند. انه ولی قدیر، و الحمدلله لا شریك له و صلی
الله علی رسوله محمد و آله و سلم تسلیما.»
ابوالقاسم حسین بن روح از یك خاندان بزرگ شیعه ایرانی بود به
نام نوبختی. این خاندان در بغداد، مركز خلافت بنی عباس زندگی
می كردند و با مردان دانشمند و رجال سیاسی شان، از شیعیان
حمایت می كردند. حسین بن روح به دانش و خرد معروف بود و
حتی اهل تسنن به او احترام می گذاشتند اما او مجبور بود در
مقابل مخالفان تقیه كند.
شیعیان در این كه او نماینده امام است، تردیدی نداشتند. با این
همه چند نفر بودند كه از روی حسادت، مقابل او ایستادند. یكی
از آن ها شخصی بود به نام شلمغانی كه از نمایندگان محمد بن
عثمان بود.
حسین بن روح در مدتی كه مخفیانه زندگی می كرد و شلمغانی را
وسیله ارتباطش با شیعیان قرار داده بود اما شلمغانی بعدها به كلی
از راه راست برگشت و ادعای بابیت و بعد هم ادعای خدایی و
پیغمبری كرد و آخرش به دار آویخته شد.
نایبان امام سعی می كردند توجه مخالفان را جلب نكنند، اما بالاخره
شهرت حسین بن روح به نمایندگی امام و رسیدگی او به كارهای
شیعیان، باعث شد 5 سال در زندان باشد. البته در ظاهر می گفتند
به خاطر مالی كه به دیوان بدهكار بوده، او را به زندان انداختند.
بعد از آزادی او، چون چند نفر از خاندان نوبخت در دستگاه حكومت
به مقام و منصب رسیده بودند، دیگر كسی زیاد مزاحمش نمیشد
و او به همان جایگاه و احترامی كه داشت، برگشت و تا آخر عمرش
سرپرستی شیعیان را به عهده داشت.
![]()
:: موضوعات مرتبط: صحابه راستین

ن : حميد